امروز میزبان صدای گرم یکی از اساتید دانشگاه یزد بودیم. مهربانی که عشق به انسان­ها او را به سمت رشته روانشناسی و روان درمانی هدایت کرده بود.

ایشان نام­ های زیادی را به خاطر داشتند: سرکار خانم میرکی، سرکار خانم پورفرخ.

برای ما تعریف کردند سرکار خانم شیبانی عامل اصلی علاقه ­مند شدنشان به تحصیل، فعالیت هنری و دنیای عجیب غریب مدرسه بودند.

 

_ در خصوص شغلتان و مسیر رسیدن به این جایگاه برای مخاطبین ما بگویید :

- بنده روان درمانگر هستم. کسی که به این رشته علاقه مند است باید در کنار مطالعه زیاد، کسب مهارت و شرکت در دوره­ های حرف ه­ای تحت نظر اساتید بزرگ، کار کردن، تمرین کردن و تمرین کردن را انجام دهد.

با تمام آن چه گفته شد باید تأکید کنم شرط اساسی برای انتخاب هر رشته­ ای علاقه است. در مسیری که در زندگی پیش روی ماست، با چالش­ های مختلفی مواجه می ­شویم. اگر علاقه وجود نداشته باشد، باعث سرخوردگی و سردرگمی می­ شویم. قسمت زیادی از عمر ما با شغل و حرفه­ ما می­ گذرد و خیلی مهم است که ما به کاری که انجام می­ دهیم، علاقه داشته باشم.

در مقطع دبستان بسیار مهم است که دانش آموزان با حوزه ­های مختلف آشنا شوند تا بتوانند جهت و علاقه خود را پیدا کنند. علاقه و جهتی که انتخاب می ­کنند نباید تحمیلی باشد و اگر دانش­ آموزان تجربه ­ای در خصوص مهارت­ های مختلف نداشته باشند، به ناچار مسیری که از قبل توسط جامعه و خانواده برای او طراحی شده است را انتخاب می­ کنند.

_ به نظر شما جای آموزش چه مهارت­ هایی در مدارس ما خالی است؟

_ زمانی که بنده دانش آموز بودم، مطالعه کردن و نمره خوب آوردن همیشه تشویق می شد. اما خلاقیت و تفکر نقاد مورد بی ­توجهی قرار می­ گرفت. نتیجه این بی­ توجهی را اکنون می توان در رفتار دانشجویان به خوبی تماشا کرد. دانشجویان اکنون توان فکرکردن، ایده‌دادن و به چالش کشیدن را ندارند. شبیه ضبط صوتی هستند که اطلاعات را ذخیره کرده و در موقعیت معینی آن را پخش می­ کنند. از دیگر چالش ­هایی که با آن مواجه هستیم، منفکر بودن آموزش از زندگی واقعی است. ریاضی که سر کاس آموزش داده می ­شود به زندگی و کاربرد واقعی آن ربطی ندارد یا این ارتباط به ما آموزش داده نمی ­شود. «ثورندایک» مطرح می ­کند آموزش ­ها باید در بافت طبیعی و مشابه محیط زندگی صورت بگیرد تا بعداً قابل انتقال به محیط طبیعی باشد. این نکته می ­تواند چراغ راه ما برای طراحی روش­ های تدریس باشد.

_  به نظر شما چگونه می ­توان بین یادگیری مهارت­ هایی که در مدارس آموزش نمی­ دهند و یادگیری دروس تعادل ایجاد کرد؟

_ شما از مدارس گفتید ولی باید بگویم بسیاری از کودکان قربانی دو چیز می­شوند :

  1. زندگی نزیسته والدینشان
  2. رقابتی که در سیستم آموزش و پرورش وجود دارد.

زندگی نزیسته والدین، آرزوها و استعدادهای متفاوت پدر و مادر ناخودآگاه و یا خودآگاه تلاش میکند کمبودهایی که با آن مواجه بوده است را از فرزندش دور کند. او را به اصرار به کلاس موسیقی می‌فرستد، وارد المپیاد میکند، دوست دارد پزشک شود اما در واقع در مسیر اشتباهی است.

اگر ما از یک ماهی انتظار پرنده‌شدن داشته باشیم، نتیجۀ آن ناکامی خواهد بود. اگر از یک پرنده انتظار شنا کردن داشته باشیم، نیز چنین است. همچنین رقابتی که در سیستم آموزش و پرورش وجود دارد برای تک رقمی شدن، پذیرفته شدن در استعدادهای درخشان یک مسیر برای هم تعریف شده است. استعدادهای خارج از این­ها شناخته نمی ­شوند و احساس سرخوردگی می­ کنند. ما باید به این شناخت برسیم مدرسه­ ای که تمام خروجیش نمره­ های برتر، رتبه ­های کنکور و تعداد پذیرفته شدگان در استعداد درخشان باشد، مدرسۀ خوبی نیست. مدرسه­ ای که خروجی آن آدم­ هایی باشد با مهارت‌های متفاوت و هنرمندان موفق، آرایشگران موفق، کشاورزان موفق، پزشکان موفق، ریاضیدان موفق. آدم ­هایی که به شغل و رشتۀ خود علاقه دارند و به آن متعهد هستند. بنابراین آن چه در مدرسه آموزش داده می­ شود و مهارت­ هایی که نیاز دارد فاصله­ ای باشد که دانش ­آموزان خودش  بکوشد تا این تعادل را برقرار کند. سیستم آموزشی ما به گونه­ ای باشد که این تعادل را برقرار کند. تکالیف در جریان زندگی انجام شوند و دروس در ارتباط با محیط واقعی  آموزش داده شوند.

واحد روابط عمومی مجتمع آموزشی جوادالائمه(ع)

اینستاگرام: javad_education@

شماره تماس: 09963924216